ز دیده رفتی و صد جوی خون ز دیده روان شد
ز خون دیده چه گویم ؟ که دیده خود ز میان شد
فروغ مهر نهان شد به زیر سایه ی حسرت
گل امید بپژمرد و باغ عشق خزان شد
کبوتران نگاهت چو ز آشیانه پریدند
غروب کرد مرا آفتاب و تیره جهان شد
فغان که ساغر چشمان پر فروغ تو بشکست
دریغ و درد که حسرت نصیب دیده ی جان شد
غم خیال تو نازم که بر خلاف تو یکدم
جدا نمی شود از من اگر چه داغ نهان شد
به داغ و درد جدائی چگونه صبر توانم ؟
که دیده خون شد و دل خست و جان ز تاب و توان شد
فروغ دیده ی شب زنده دار من به کجا رفت ؟
سرود شوق مبدل چرا به آه و فغان شد ؟
( رفیع ) در غم جانان به سوز و آه چنین گفت :
سرور رفت و به جایش دریغ و درد عیان شد

                                                                            عبدالرفیع حقیقت ( رفیع )


♣♣♣ غروبی در سپیده دم ♣♣♣ دیده ,ز ,تو ,ی ,درد ,خون ,و درد ,ز دیده ,دیده ی ,توان شدفروغ ,شدفروغ دیدهمنبع

خویشک و برا

ماه مهر بی تو مهری ندارد

دومین سال نبودن سمیه

ییزارم از سرنوشتم

بعد ازتو سالهاست از خود رفته ام

دلـم گرفتـه ای قلم

مسیرِ اشک

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

آلفا 3 خرید لایک اینستاگرام مرجع علمی آموزشی و سرگرمی ۰۹۱۹۳۶۲۶۴۲۳ ↔تجارت بار بانکداری ایرانی کجایی یارم jax8225uk news fayehdfb3qij Blog آموزشگاه خنیاگر ناوک